• سه شنبه 15 آبان 03


شعر شب عاشورا (یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال)

3944
3

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال
خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است
دل واپس تو عالم و آدم نشد امسال

پیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بود
مویی ز عزاداری تو کم نشد امسال

جایی ننشستیم که یادی نشد از درد
شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال

صد خیمه ی خاموش به تاراج جنون رفت
یک خاطر آسوده فراهم نشد امسال

در گریه نهفتیم عزای شب خود را
تاوان تو زخمی ست که مرهم نشد امسال

  • پنج شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 6:26
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران