مرثیه حضرت حمزه سلام الله علیه
خواهرش می آمد و رویش عبا انداختند
تا که پاهایش را نبیند یک ردا انداختند
فاطمه از یک طرف ..بنت اسد از یک طرف
حسّ ِ آرامش را به جان مبتلا انداختند
ناله ای زد تا صفیّه ..سینه ها مجروح شد
در کنارِ حمزه با گریه..نوا انداختند
واردِ شهرمدینه شد..محبّت کُر گرفت..
صبر از کف ها ربودند و صدا انداختند
تسلیت می گفت هر گریه کُنی بر خواهرش
لاله ها را به یک به یک در زیرِ پا انداختند
ای بمیرم بر دلِ یک خواهری در کربلا
بر سر و بر صورتِ او سنگ ها انداختند
جایِ عرضِ تسلیت..زخم زبانها نوش کرد
آتشی بر معجرش..اهلِ جفا انداختند
پیشِ چشمانش بریده شد سری در قتلگاه
بعد از آن سر را به سمتِ نیزه ها انداختند
پایِ تکّه پاره پیکر..خواهری مضروبه شد
بهرِ دفنِ تکّه هایش ..بوریا انداختند
شاعر:محسن راحت حق
- شنبه
- 17
- خرداد
- 1399
- ساعت
- 19:21
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه