گشته دل از عاشقان در تب و تاب از بقیع
مرغ دلم پر زند تا لب باب از بقیع
چار گل از باغ عشق رفته ز گلزار عشق
هر دل جویای عشق مست گلاب از بقیع
خون دل از مصطفی می چکد از دیده ها
باز مگر فتنه ای برده نقاب از بقیع
شعله دیوار و در کرده در این جا اثر
سوخته شد از ستم هر گل ناب از بقیع
گنبد ایشان خراب شد جگر از شیعه آب
گشته مگر عرش حق خانه خراب از بقیع
خم شده ارکان عرش در غم سکان عرش
خون چکد از باب عرش بر لب باب از بقیع
نور و (ضیا) در جهان پرتو آن اختران
جن و ملک را نگر سر به تراب از بقیع
- سه شنبه
- 20
- خرداد
- 1399
- ساعت
- 9:45
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا توحیدی
ارسال دیدگاه