دلدار و دلبرم ارباب بین حال مضطرم ارباب
تو کوفه من گرفتارم مولا و رهبرم ارباب ۲
در به در مسلمت ، گیر این کوفی هاست
شد غریب ، بی سپاه ،غرق صد ناله هاست
بدونه یارم من ببین گرفتارم من
شهر دغل ، شهر دروغ شهریه مشتی بی حیا
آماده ی شهادتم،تو رو خدا کوفه نیا
دلدارم تو میا کوفه سردارم تو میا کوفه
تو دلهاشون همه نیرنگ تو دست بچه هاشون سنگ
آمادن تا رقیه ت رو تو کوفه بزنند با سنگ
نقشه ها میکشن ،از برا یاس تو
میزنند روی نی ،راس عباس تو
یه مشت حرمزاده شدند چو آماده۲
راس تو رو تو بزم می میچرخونند با هلهله
میکشونند رقیه تو با سیلی بین هلهله
حمله به زنها میکنند گوشواره ها رو میشکنند
دلدارم تو میا کوفه،سردارم تو میا کوفه
بازار نیزه آباده تو کوفه سیلی آزاده
تو بزم می گساریشون میخورن باده رو باده
زینب و اجنبی ،سیلی و هلهله
میبینم اون روز و ،غم جهان سوز و
موی سر رقیه رو میکشن و دف میزنن
جلو چشای خواهرت میرقصن و کف میزنن
- دوشنبه
- 30
- تیر
- 1399
- ساعت
- 13:55
- نوشته شده توسط
- علی قاسمی میرزایی
ارسال دیدگاه