سلام اى هر دو عالم خاك پايت
صفا بخشيده جان ها را صفايت
درود اى زهره ی رخشان عصمت
فروغ مهر و ايثار و محبت
تو نور عشق و ايمان يقينى
تو قرآن امير المومنينى
بهار آرزوى زينبينى
سرور مجتبى ، جان حسينى
جلالت تا قيامت عرش پيماست
كمالت افتخار آل طاهاست
تو بالاتر ز درك و فهم مايى
تو زهرايى و ناموس خدايى
مقامت ليلة القدر زمين است
كلامت معنى حق اليقين است
به امر حقتعالى زد پيمبر
به دست و سينه ات بوسه مكرر
نه تنها سوره كوثر به نامت
كه حتى شد دل حيدر به نامت
مهيا هستى از بهر تو گرديد
خدا خود ضامن مهر تو گرديد
شهادت شير خورد از سينه ی تو
خدا پيداست در آئينه ی تو
شكوفا شد بهشت از يك نگاهت
زمان پهلو گرفته در پناهت
زمين در سايه سار چادر تو
اميد ما به تار چادر تو
تو دريايى ، تو اقيانوس نورى
پيام رحمتى ، شعر حضورى
تو زهرايى دو عالم محو نامت
قيامت شور گيرد از قيامت
به محشر چون رسى با هودج نور
شود بر پا ز يمن مقدمت شور
ندا آيد كه هان اى اهل محشر
فرو بنديد چشم از جان حيدر
شرف دارد شرف از شوهر تو
خداى صبر باشد دختر تو
دلت معراج ايمان و دعا بود
نگاهت چشمه لطف خدا بود
حريم اوج تو از خاك تا عرش
زمين را مى زدى پيوند با عرش
شب و اشك و نيايش آشنايت
بگوش آيد صداى ربنايت
تو را سجاده بهتر مى شناسد
دلت را حوض كوثر مى شناسد
تو تا بودى على هم صبر مى كرد
به درد و غصه و غم صبر مى كرد
تو رفتى و مدينه اشك مىريخت
على با سوز سينه اشك مى ريخت
شب آخر كه رفتى صبر ناليد
خبر دارم كه حتى قبر ناليد
در و ديوار تصوير غم توست
گواه زندگانى كم توست
خدا تنها تو را فهميد زهرا
خدا هم در غمت ناليد زهرا
- چهارشنبه
- 1
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 18:25
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
کمیل کاشانی
ارسال دیدگاه