امشب چقدر فاصلهام با خدا کم است
شمع و شراب و ساقی و ساغر فراهم است
آورده جبرئیل امین بادهای کز آن
تا هست مست، جملهٔ اولاد آدم است
بلّغ بدون واهمه یا ایها الرسول
ما اُنزلَ اِلیک که این آیه محکم است
سُکر شراب کهنه که حتماً شنیدهاید
این مِی ولی به کهنگی عمر عالم است
گردد از این شراب اگرت جرعهات نصیب
بَرد و سلام از آن زَفَرات جهنم است
زین شادباش جشن گرفته است آسمان
فریاد و شور و هلهله در عرش اعظم است
مِی بی دریغ نوش ولی حد نگاه دار
زین باده گر زیاده بنوشی مُحرّم است
غالی زیاده خورد و نعوذُ بربنا
گفتا علی قدیم نه بلکه مُقدّم است
ای هادی امم که ولای مبارکت
دین را کمال و نعمت حق را متمم است
بر زخمهای کهنۀ انسان بیپناه
عدل تو ای عدالت نستوه مَرحم است
خط نگاه روشنت اسلام راستین
انکار چشمهای تو کفر مُسلم است
بشکوهی آن قدر که اگر کافری نبود
فریاد میزدم که خدای مجسم است
میخواست دستچین کند از شیعیان خدا
دیدم که با گلایه علی گفت در هم است
شقُّ القمر نه معجزه حضرت رسول
این رویداد معجزه ابن ملجم است
غیر از الف که آئینهدار جمال توست
از عجز قامت همه حرفها خم است
در کُنه ذات پاک تو بُکم اند شاعران
«سیّد» ولی به وصف جمال تو اَبکم است
- پنج شنبه
- 11
- آبان
- 1391
- ساعت
- 9:14
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه