عشق در جانم شرار انداخته
شوق ، ذوقم را به كار انداخته
مى زنم پر در هواى اهل بيت
مى سرايم در ثناى اهل بيت
طبع من امشب گل افشانى كند
از دلم رفع پريشانى كند
نه فقط من ، عالمى در شادى است
گاه ميلاد "امام هادى" است
نُه فلك در نور سامرا گم است
جلوه ی ابن الرضاى دوم است
مشرق چشمش طلوع آفتاب
سينه ی او دفتر امّ الكتاب
دامن شرم و حيا گهواره اش
بوسه گيرد حُسن از رخساره اش
بس كه دارد حُسن روى او نمك
بسته بر بازوش حرز جان، ملك
آستين افشانده بر هستى جواد
ذكر لب پيوسته دارد «ان يكاد»
كيست او ؟ كاينسان زمين مشتاق اوست
هفت دريا تشنه انفاق اوست
اين پسر خضر تمام انبياست
امتداد خط سرخ كربلاست
اين پسر گمگشتگان را هادى است
اين پسر آئينه ی آزادى است
اين پسر شور و شعور حيدرى است
بر سرش زيبنده تاج سرورى است
مكتب او رهگشاى جامعه است
معنى و روح "دعاى جامعه" است
شیر ، صید یک نگاه ساده اش
"طرفة العيني" شود دلداده اش
خاک راهش توتیای چشم حور
قطره قطره اشک او " شُرباً طهور "
همچنان که نقش نام او علی است
سیرت و صورت ، مرام او علی است
غرق شادی در شب میلاد او
عهد الفت بسته دل با یاد او
- پنج شنبه
- 2
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 1:15
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
کمیل کاشانی
ارسال دیدگاه