نام مارا نوشته اند "غلام" ، نام فامیلمان "امام رضا"
به دل ماست روح "امام حسین" ، به تن ماست جان "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی ، همه شب از کرامتش میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده ، لابه لای اذان امام رضا
کودکی های من کنار تو بود ، بین این صحن ها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم ، خورده ام آب و نان امام رضا
کودکی ام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما ، تو همانی همان امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود ، آخرین خانه ی امید همه
هفتمین قبله گاه زائرها ، هشتمین آسمان امام رضا
بین آغوش صحن ها بودند ، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال ، ناله زد بینِ ، اشک و لکنت زبان امام رضا
مادرش بین صحن ها افتاد ، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم ، حضرت مهربان امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود ، چشمه ای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند ، خادم روضه خوان امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کوله بار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم ، بده برگ امان امام رضا
- جمعه
- 3
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 16:10
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
احمد ایرانی نسب
ارسال دیدگاه