• جمعه 2 آذر 03

 ایمان دهقانیا

مناجات شب سوم محرم -(نداشت رونقی از صبح ، گر چه بازارم)

841

نداشت رونقی از صبح ، گر چه بازارم
چه غم که آخر شب میشوی خریدارم

چقدر خرج منِ روسیاه میکنی و . . .
چه سود؟!...بار گناه است کلِّ انبارم

قبول...من بدم اما تو دوستم داری
قبول...من بدم اما ... دوستت دارم

سلاح آخر یک طفل گریه کردن اوست
شبیه کودک لج رفته ، اشک میبارم

کنار خانه ی زهرا ، مرا تو خانه بده
بگو که شامل "اَلجّار ثُمَّ اَلدّارم"

به روضه روضه ی شب های جمعه محتاجم
به کوچه کوچه پیِ روضه هات آوارم

ببند پای مرا پایِ کارِ هیئتها
گره بزن دل من را . . . به تو گرفتارم

به هر که گفت که کارِ تو چیست؟...میگویم
میانِ حلقه ی سینه زنان . . . "میوندارم"
.
.
.
خراب بزم خرابه شدم که دختر گفت:
ببین عمه ، پدر آمده به دیدارم

بیا دخترک حرمله...بیا اینجا
ببین...ببین...نگفتم که من پدر دارم

کشید موی مرا زجر و طعنه ام میزد
زهی خیال که دست از سرِ تو بردارم

ز بس که زیر پایش مرا لگد میزد
عجیب در طلب شانه ی علمدارم...

ایمان دهقانیا

  • جمعه
  • 3
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 18:15
  • نوشته شده توسط
  • ایمان دهقانیا

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران