یک جهان داغ غریبی به دلم ریخته است
قامت حیدر کرار بهم ریخته است
داغ یک عمر غریبی قد او تا کرده
ضربه ی تیغ دگر کار خودش را کرده
ای که سی سال غم و خاطره مهمانت بود
استخوان در گلو و خار به چشمانت بود
ناله ات را به جز از چاه نفهمید کسی
جز مغیره به تو یک لحظه نخندید کسی
گرچه صبر من و صبر حسنت بسیار است
خنده ی قاتل تو داغ تر از مسمار است
پسرانت همه دور و بر تو مدهوشند
چشم بر چشم تو دارند و سراپا گوشند
خوب در گوش حسینت دم و نجوا داری
صحبت از کرببلا و غم فردا داری
پسرم داغ عطش کرببلا می بینی
داغ هفتاد و دو سردار خدا می بینی
در دل معرکه ی سرخ تن اکبر را
اربأ اربا وسط دشت رها می بینی
تیر بی شرم سه شعبه،گلوی ناز علی
خنده ی حرمله در اوج بلا می بینی
کمرت می شکند از غم عباس،حسین
دست و مشک و علمش را که جدا می بینی
اخرین لحظه تو مجروح درون گودال
نیزه و سنگ و سنان چوب و عصا می بینی
ناگهان سینه ی بی تاب که سنگین گردید
شمر با خنجر کُندش…همه را می بینی
- جمعه
- 3
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 19:32
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه