الدخیل ای زاده ی زهرا ولیِّ کبریا
یا شفیعُ یا عزیز "اشفع لنا" نزد خدا
منشأ لطف و کرامت هستی ای اعلم ترین
هستی احمد تویی ای زینت خُلد برین
راه بی پایان تو میزان بر این دوران بُوَد
عالمی در جایگاه تو بسی حیران بُوَد
ریزه خوار خوان تو گشته ز لطفت پر نعیم
به چه می آید به تو لفظ کریم ابن کریم
نوگل باغ نبی ، ذکر لب هر انجمن !
عطر و بوی سوسن و سنبل ، شمیم یاسمن !
ماه هم دور سرت می گردد ای ماه تمام
ای گلاب گلشن جنّت ، ولی امرِ همام
مصطفی از باغ رویت شاخه گلها چیده است
در گل روی شما وجه خدا را دیده است
ای نگار بی قرینه باز مهمانت شدم
ریزه خوار سفره ی پر مهر و احسانت شدم
سیدی یا مجتبی ای شافع محشر حسن !
فاتح جنگ جمل ، سردار بی یاور حسن !
ایها العبد المویّد حاجت من کربلاست
ابنِ ابنِ عمّ احمد حاجت من کربلاست
شاعر:علی ساعتچی خورشید
- شنبه
- 4
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 15:49
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه