پای یک ضربه ی تو کوه عمل بی معناست
تا تو میدان نروی واژه ی یل بی معناست
تا که در دست تو شمشیر خدا می چرخد
وسط جنگ دگر اذن اجل بی معناست
به قضاوت که نشستی طرف مجرم گفت
برترین حاکمی و با تو جدل بی معناست
نخل سیراب شد از اشک تو مردم گفتند
تا که خرمای علی هست عسل بی معناست
با نظر بر هنر قامت تو فهمیدم
پیش تو قالب کوتاه غزل بی معناست
به کسانی که روی عشق تو پا بگذارند
ذره ای خوبی و اظهار محل بی معناست
بین عشق تو و دریای شرف فرقی نیست
بین خاک حرم و دُرّ نجف فرقی نیست
- دوشنبه
- 13
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 11:2
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
حسین جعفری
ارسال دیدگاه