درد دل
خوش اومدی بابا جونم به این خرابه ی پر آه
چشم به راهت مونده بودم
امیر بی یار و سپاه
بذار ببوسم بابا جون هزار دفه روی تو رو
کی سنگ زده به پیشونیت شکسته ابروی تو رو
چقدر لبات ترک داره هنوزم تشنه ای بابا
منتظری آب بیاره ساقی دشت کربلا ..؟
نم نم اشکام می باره رو خشکی لبای تو
کاش می تونست آب بیاره دخترکت برای تو
توی حرم پیچیده بود قول داده سقا به بابا
زود برمیگرده از فرات عمو به سمت خیمه ها
بعد از علمدار سپاه... تا افتادی تو قتلگاه
شکسته شد قلب حرم شکسته شد حرمت شاه
وقتی نیومدی بابا آتیش زدن به خیمه ها
آواره شد اهل حرم رو خار و خاشاک بلا
سرت و دیدم باباجون ... هی می دویدم باباجون
پام گیر می کرد به زنجیرا ... نمی رسیدم بابا جون
چشمام به نیزه بود بابا گم نکنم نگاهتو
تو کربلا جا نمونه دختر بی پناه تو
کاش یه کمی آروم می رفت اون نیزه دار بی حیا
آخه نمی تونن بیان پا به پای تو بچه ها
با دستای بسته می برد تو کوفه دشمنت مارو
هلهله کردن تا دیدن قافله اسیرا رو
گلایه ای نمی کنم درد و دلم زیاده
خار بیابون و منم ... با پاهای پیاده
با دستهای بسته می رم با پر بشکسته می رم
از ظلمت شام بلا غریب و دلخسته می رم
توی خرابه پیچیده عطر گل یاسی کبود
قدش خمیده چادرش خاکی (سوخته) و پاره پاره بود
شبیه مادرت شدم دست میگیرم به دیوار
میخوام برم با فاطمه بابا خدانگهدار
بابا حسین بابا حسین بابا حسین بابا حسین
نعیمه امامی اشلق. شهریور1398
- چهارشنبه
- 15
- مرداد
- 1399
- ساعت
- 10:55
- نوشته شده توسط
- نعیمه امامی اشلق
- شاعر:
-
نعیمه امامی
ارسال دیدگاه