غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان
آمده سینه به سینه شده بال و پرمان
بهترین حال عباداتِ بهشتی شده ها!
کشتۀ اشک، فدایت پدر و مادرمان!
زیر این سقف حسینیه نشستیم و شدیم
هم نفس با نفس قدسی پیغمبرمان
شب اول وسط روضه به معراج رسید
صد مسیح از بغل آتش خاکسترمان
لحظات شب قدر است که از پیش خدا
تا زمین پهن شده سفرۀ پهناورمان
ای همه حیثیت عالم و آدم، آقا!
سایۀ پرچم تو کم نشود از سرمان
تا به امروز نشد، فاطمه اما حتما
سحر یک شب جمعه به حرم می برمان
- پنج شنبه
- 18
- آبان
- 1391
- ساعت
- 4:22
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه