• دوشنبه 3 دی 03


عید غدیر -( همه ی شوق مصطفی این بود که علی را به اوخدا داده)

609


 همه ی شوق مصطفی این بود که علی را به اوخدا داده
و چه بهتر از اینکه حضرت حق مرتضی را به مصطفی داده

فاش گویم به منکران علی بر پیمبر فقط علیست ولی
با خدا دادگان ستیزه مکن چون خداداده را خداداده

مست مست از میِ غدیر خمم مست و مجنون حیدرم چه کنم
ساقی امشب دوباره راهم داد بر کفم ساغر ولا داده

گرچه سرمستم و خرابم من بنده ی ساقی و شرابم من
مست نام ابوترابم من حب او سینه را جلا داده

با جماعت به روز عید غدیر فاش گفتا رسول حی قدیر
بعد من بر شما علیست امیر امر بلّغ خدا مرا داده

امر فرمود چون که پیغمبر ساختند از جهاز ها منبر
گرد منبر جماعت حجاج مات از اینکه رخ چه ها داده

پله در پله احمد مختار دست در دست حیدر کرار
زد قدم بر فراز منبر عشق عشق را مصطفی صلا داده

خطبه آغاز کرد ختم رسل غنچه ی لب گشود حضرت گل
همه پروانه وار گرد نبی گوش بر خطبه اش فرا داده

بعد حمد و ثنای حی ودود آن ابوالقاسم احمد محمود
داد بر جمع انبیاء درود بر خلایق چنین ندا داده

که منم مصطفی رسول امین عترت من و این کتاب مبین 
بر شما یادگار می ماند این دو قلب مرا صفا داده

چشم ها بر فراز ماذنه بود خیره بر دست پور آمنه بود
در کفش دست پور بنت اسد دست در دست مرتضی داده

تا که دست نبی به بالا رفت سر دستش چو دست مولا رفت
این ندا تا به عرش اعلا رفت که نبی دل به دلربا داده

هرکسی را که مصطفی مولاست بعد او مرتضی علی مولاست 
غیر از این ره هر آنکه پیماید پای خود بر ره خطا داده

این علی یکه تاز و شیر عرب پور بنت اسد خدای ادب 
صاحب ذوالفقار و شاه کبار او که عزت به ما سوی داده

و ابر مرد روزگار علیست صاحب تیغ ذوالفقار علیست 
چه کسی را خدا به جز حیدر لقب شاه لافتی داده

گره هر جا که خورد در کارم شکر کردم که من علی دارم
شکر لله خدا ید اله را پنجه های گره گشا داده 

اولین کس که یار احمد شد مست میخانه ی محمد شد
مرتضی بود او که یوم الدّار یاریم نزد اقربا داده

در شب لیله المبیت که بود که به بستر به جای احمد بود
جان به کف خفت بهر یاری من دین حق را علی بقا داده

گرد شمع نبی چو پروانه چرخ میزد علی چه جانانه 
با نود زخم علی به جنگ احد بال و پر گرد شمع ما داده

یاد آرید غزوه ی خندق آن دمی را که شیر حضرت حق 
چون به غرش درآمد از دم تیغ هیبت کفر بر فنا داده

کند از جای خود چنان حیدر در ز دیوار قلعه ی خیبر
یک تنه فاتحانه خنده ی شوق بر لب ختم الانبیا 

بر سر دوش حضرت خاتم تا ید الله پا نهاد صنم 
گفت جایی که جای دست خداست پا ید الله از چه جا داده

قل هو الله بی عدد می گفت دائما ذکر یا صمد می گفت 
زیر لب یا علی مدد می گفت بر تن بت چه لرزه ها داده

بر یتیم و فقیر و هم به اسیر در سه شب داد نان و کِی شد سیر
و خداوند در مقام علی شان او را به هل اتی داده

آیه ها شد به شان او نازل هل اتی نازل انّما نازل
حضرت حق به پاس بخشش او بر سرش تاج انّما داده

حضرت حق به سر نهادم تاج و مرا حق چو برد در معراج 
دیدم آنجا علی که جان من است تکیه بر عزش کبریا داده

شد قبول ارچه توبه آدم داد علی را قسم به رب هر دم
ذکر یا عالی و به حق علی حق چه توفیق بر دعا داده

و به امر خدای حیّ جلیل شد گلستان علی به نارِ خلیل
در ثنایش بخواند جبرائیل که مدد بر خلیل ما داده

بر تن خستگان علی روح است ناخدایی به کشتی نوح است 
وقت طوفان نجات کشتی را علی از ورطه ی بلا داده 

از دمش زنده صد مسیحا شد این هم از معجزات عیسی شد
مرده را زنده کور را بینا که علی هر دو را شفا داده

ید بیضای موسی است علی نیل را می شکاف دست علی 
تا که از اژدها نترسد او دست موسی علی عصا داده

در عدالت امیر کامل اوست به خداوند شاه عادل اوست
شاه عالم نگین شاهی را بر سلیمان و بر گدا داده

نغمه زد لا اله الا هو خواند ناد علی خدا بر او
وانگهی مظهر العجایب شد این چنین اش خدا بها داده

بعدِ فرموده ی رسول الله با نوای علی ولی الله 
جملگی گرد خُم به بیعت او مرد و زن یا علی فرا داده 

وحی آمد که ای رسول امروز دینتان کامل است و شادان باش
همه ی شوق مصطفی این بود که علی را به او خدا داده
شاعر:جواد کریم زاده

  • یکشنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران