" وهب "
شاعر:سید رضا هاشمی سره
گوشواره نوحه:
حسینم تشنه لب بر خاک صحراست
مسیحای وهب امروز اینجاست ۲
********
تجلّی کرده عیسی در بیابان
نمی بینم به غیر از تو حسین جان
تو عیسای منی امروز، اینجا
مسیحای منی امروز، اینجا
حرامم کرده مادر شیر خود را
اگر تنها شوی فرزند زهرا
حسین جانم مسلمان توام من
غلامی از غلامان توام من
حسینم تشنه لب بر خاک صحراست
مسیحای وهب امروز اینجاست ۲
اگر مصلوب گردم، افتخارست
که هم درمان و دردم عشق یار است
به یاری تو دارم اشتیاقی
پرم از عطر نسرین و اقاقی
حسین جان این مسلمانان کیانند؟
که بر خون تو اینسان تشنه گانند؟
حسین جان ای مسیحای دلِ من
زبان بگشای و حل کن مشکل من
حسینم تشنه لب بر خاک صحراست
مسیحای وهب امروز اینجاست ۲
ز عشق نوعروس خود گذشتم
به عشقت در دل صحرا و دشتم
شدم مجنون تر از مجنونِ لیلی
جهان در دیده ام آمد طفیلی
چنین شاهِ غریبی را ندیدم!
چنین وصفی ز عیسی ناشنیدم
تو ای هر گوشه ی چشمت مسیحا
بنازم زندگی بخشِ وهب را
حسینم تشنه لب بر خاک صحراست
مسیحای وهب امروز اینجاست ۲
- یکشنبه
- 2
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان
- شاعر:
-
سید رضا هاشمی سره
ارسال دیدگاه