حسین، داغ تو بر کائنات اثر بگذارد
چقدر نام تو تاثیر بر جگر بگذارد
بزرگواری و هر نوکری به شیوه جُونت
به روی تربت این آستانه سر بگذارد
دخیل بسته کسی بر دو بال فطرس کویت
به روی تیغ علامت دوباره پر بگذارد
مرا به خیر کسی غیر تو نیاز نباشد
چو روزگار مرا بین خیر و شر بگذارد
مرا به حر ریاحی بدل نما، به تو سوگند
که حرف تلخ تو در کام من شکر بگذارد
بگیر جان مرا بین روضه های تنورت
اگر اجازه دهی تو، قضا قدر بگذارد
چه سهل جان بدهد، گر علی اکبر لیلا
قدم به خانه انسان محتضر بگذارد
مرا اجل نکشد، قتلگاه میکشد آخر
که داغ روضه ی تو بر دلم شرر بگذارد
سنان مغیره شده، قصد کرده با سر نیزه
به روی سینه تو داغ میخ در بگذارد
- سه شنبه
- 4
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 12:31
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه