در حوالی تن تو بوی غم پیچیده
بوی بی کس شدن قافله هم پیچیده
دست تو قطع شد اما دل تو وصل من است
پنج انگشت تو بر چوب علم پیچیده
کعبه قافله بودی و طوافت کردند
تیرهم دور تنت چند قدم پیچیده
علی اکبر بدنش پخش شد اما تن تو
آنقدر نیزه فرو رفته به هم پیچیده
سرت از چند طرف ریخته بر دامن من
گیسوان تو به نیزه چه کنم پیچیده
چادر و مقنعه هارا همه محکم کردند
خبر کشتن تو بین حرم پیچیده
شمر برخیز و بیا کار مرا یکسره کن
نسخه قتل مرا این قد خم پیچیده
- سه شنبه
- 4
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 16:0
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
محمد معین