هـر دلی را کـه ز داغ تـو کبـابش نکنند
مثل شمع ازشـررعشق توآبش نکنند
نیست پــروانۀ پرسوختـۀ بـزم غمت
هرکه رادرغم تو شمع مذابش نکنند
تاحسینی نشود جان و دل عاشق دوست
در ره مهـر و وفـا پا به رکـابش نکنند
رنگ و بـو از چمـن عشق تو باید گیـرد
هرگلی را که دراین باغ،گلابش نکنند
با ولای تو اگـر دل نـرسـد تا به خــدا
رهـرو و عاشق این راه خطابش نکنند
دل کجا لایق آبادی و شادی به جزاست
گربه سیل غم و اشک تو خرابش نکنند
آتش ارزانی آن دل کـه به داغ تـو نسوخت
هرکه دلسوختۀ توست عذابش نکنند
ما گـدایـان تو هستیم و تو صاحب کرمی
هرکه کوبد درِ این خانه جوابش نکنند
وای بـرحـال دل زار « وفـائی» فـردا
گرغـلام دراین خانه حسـابش نکنند
- جمعه
- 14
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 18:46
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه