یا زینب(س)
می روم ونمی رود یاد تو از خیال من
بی تو عزیز فاطمه حال بدیست حال من
بیکسم وکسان من مانده به خاک کربلا
دیدن آن کسان شده آرزوی محال من
سخت بود اسارتم، همره دشمنان، حسین
هست دلیل سختی اش، قامت چون هلال من
دامن خواهرت شده، مامن کودکان تو
اشک یتیمهای تو شد سبب زوال من
دور زمانه می کند با من خسته دل جفا
کن تو دعا بسر شود، دوره پر ملال من
باور من نمی شود، بی تو چگونه زنده ام
بعد تو هست از خودم، روز وشب این سوال من
زکوفه آمدم برون، شام به پیش رو بود
وای زشام وشامیان، ای شه بی مثال من
شعر :اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 17
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 11:9
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه