◾غزل روضه
آسمان تیره شد و من ماه را گم کردهام
در مسیر سینه از غم آه را گم کردهام
کودکی از ناقه افتاد و نفهمیدم چه شد
دختری میگفت بابا راه را گم کردهام
نیزه اِستاد و همه گفتند سِّری در قفا است
در هیاهوی زمان من شاه را گم کردهام
سرشماری کردهاند و کودکی افتاده بود
هول کردم شاهد دلخواه را گم کردهام
گفته بودند یوسفم را گرگهایی خوردهاند
در بیابان زین خبر من چاه را گم کردهام
- دوشنبه
- 17
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 16:21
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
ارسال دیدگاه