گفتم "حسین"، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
بابالحوائج است و زود گره باز میکند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد
هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
میسوخت در غمش همهی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد
تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد
بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد
- شنبه
- 22
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 0:5
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
عادل حسین قربان
ارسال دیدگاه