از اسب واژگون شدی اما بلند شو
خورشید خاک خورده ی صحرا بلند شو
گیرم که شمر روی تن تو نشسته است
بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو
باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک
تنها امید خیمه ی زن ها بلند شو
دارند می زنند به تو پیر مرد ها
از دست شان بگیر عصا را بلند شو
تا اسب ها به روی تنت تاختند ،شمر
با ریشخند گفت :که حالا بلند شو!!!
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان»
ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو h
مادر رسیده آبرویش را بخر حسین
یک یاعلی بگو و ازین جا بلند شو
این خاک ها مناسب این خواب ناز نیست
آتش گرفته خیمه ات آقا!! بلند شو!!...
علی اصغر یزدی
- یکشنبه
- 23
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 10:29
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ارسال دیدگاه