داره میاد از دشت سرخ کربلا - صدای زنگ قافله
زینب و تنهایی و غربت و بلا - دیگه نداره فاصله
یه کاروون همه رشید و پهلوون
نه زخمی و نه بی سرو نه قد کمون
یه مادر ی تو قافله شش ماهه ای در برشٍ
تموم آرزوی اون دومادیه اصغرشٍ
خبر نداره - میشه آواره
یه چند روزه دیگه بیشتر اصغر نداره
آه و واویلا 4
چشای زینب خیره بر دشت بلا - با صد هزار دلواپسی
داره می خونه زیر لب ای وای خدا - امون ز روز بی کسی
اشک چشاش حکایتی ز احساسش
آروم میشه فقط با یاد عباسش
میگه حسین برادرم الا عزیز فاطمه
توی دل اهل حرم دلشوره بین و واهمه
بغض غریبی - دارم به سینه
تو رو مادر بیا تا برگردیم مدینه
آه و واویلا 4
شاعر: حسین شادمند
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1391
- ساعت
- 18:38
- نوشته شده توسط
- شاکرحق
- شاعر:
-
حسین شادمند
ارسال دیدگاه