• یکشنبه 16 اردیبهشت 03

 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت علی اصغر -(خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب)

553


خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب
هفتم ماه عزا هستیم مهمان رباب 
مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد 
دردمندم لاجرم دستم به دامان رباب 
در حقیقت هر که دارد اشنایی با حسین 
هست در یوم الحساب از اشنایان رباب 
هرکجاحرف از وفاداری شود پیش از همه
میدرخشد در غزل نام درخشان رباب 
به همه ثابت شده اصلا گره خورده بهم
بی گمان جان علی اصغر و جان رباب  
دل به دریای بلا زد بی عصا روز دهم
پیش چشمان همه موسی بن عمران رباب 
نور چشمش کرده روشن پهنه ی افاق را
روی دستان پدر خورشید تابان رباب 
 دل هلاک ناله ی حاج اصغر زنجانی اش 
میدهد ما را به کشتن مرثیه خوان رباب 
گریه ی ما را در اورده ست طرز گریه اش
ما پریشانیم از اول پریشان رباب 
نه فقط ما گریه بر حال خرابش کرده ایم
بین میدان و حرم آقاست گریان رباب 
به محرم رنگ و بوی دیگری بخشیده است
ناله و سوز دل و حزن دوچندان رباب 

از دعای خیر این بانو و لطف همسرش
سالها هستیم مداح علی اصغرش

می شویم امشب دخیل محضر شش ماهه ای 
چشم مان بر دست حاتم پرور شش ماهه ای 
رزق مان را میدهد هرشب علی اصغر به ما 
شد کفیل عاشقان نان آور شش ماهه ای 
در بزرگی کم ندارد از برادر بی گمان 
جان به قربان علی اکبر شش ماهه ای 
نور وجه اللهی اش ما را مسلمان کرده است
اهل ایمانیم با پیغمبر شش ماهه ای 
ظاهرا گهواره اما باطنا گهواره اش
دارد اینجا حکم سنگر ؛ سنگر شش ماهه ای 
تا بخواند خطبه ای روشنگرانه میشود
دست سالار شهیدان منبر شش ماهه ای 
گریه اش باشد رجز قنداقه اش باشد زره
میرسد در معرکه شیر نر شش ماهه ای 
لرزه افتاده به جان دشمنان از شوکتش
فتح خیبر کرده گویا حیدر شش ماهه ای 
اسمان هم میبرد فرمان از او ؛ چشم فلک 
در زمین دیگر ندیده رهبر شش ماهه ای 
من شب هفت محرم روضه میخوانم فقط
از لب خشکیده و چشم تر شش ماهه ای 
تا سپیدی گلویش را نشان هم دهند
پر شود از حرمله دور و بر شش ماهه ای 
بسکه شش دنگ حواسش را به تیرش میدهد
حرمله می پاشد از هم حنجر شش ماهه ای 
در میان قاب دستان پدر پیدا شود 
آه تصویر گلوی پرپر شش ماهه ای
در امان است از هجوم اسب های تند و تیز
بر زمین وقتی بماند پیکر شش ماهه ای ؟
روضه های بی کلام کربلا تا شام هست
گریه های بی امان مادر شش ماهه ای
تا بسوزاند دل اهل حرم را میشود
حرمله سرگرم بازی با سر شش ماهه ای
شب شب باب الحوائج هست اما میزنم 
من گریزم را به طفل دیگر شش ماهه ای 

پشت در هم مادری مضطر شد و بی تاب شد 
از مدینه کودک شش ماهه کشتن باب شد

  • دوشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:7
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران