• پنج شنبه 1 آذر 03

 آرمان صائمی

حضرت زینب -( نگاهش لب به لب لبریز غم بود)

513


نگاهش لب به لب لبریز غم بود
شکسته بال و پر از هر قدم بود
ولیکن استوار و محترم بود
امیر قافله..مرد حرم بود
-
حسین بعد خنجر بود زینب
خود زهرا و حیدر بود زینب
-
کسی در صبر مثلش را ندیده
ندیده قامتی چون او خمیده
ندیده صورتی چون گل تکیده
ندیده روی نی راس بریده
-
ولیکن دم نزد او استوار است
چقدر این عمه جان با اعتبار است
-
میان هر نفس صد آه دارد
به پایش خستگی راه دارد
به سینه یک غم جانکاه دارد
به والله که ای والله دارد
-
چرا که مرده اما پر نداده
به دست هیچکس معجر نداده
-
به شوق یار او پرواز کرده
همینکه زنده است اعجاز کرده
رسیده حرف خود آغاز کرده
برایش سفره ی دل باز کرده
-
چهل روز است چشمت خواب رفته
ببین که خواهر تو آب رفته
-
سرم را روی خاکت می گذارم
برایت زخم هارا می شمارم
دگر انگیزه ی ماندن ندارم
عزیزم بی قرارم بی قرارم 
-
چهل روز است گریانم حسین جان
چو  زلف تو پریشانم حسین جان
-
سنان دست مرا زنجیر کرده
به این امّید که تحقیر کرده...
ولی چیزی که من را پیر کرده...
سر زلفیست بر نی گیر کرده
-
نپرس از دخترت شرمنده هستم
نمی بخشم خودم تا زنده هستم

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:27
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران