اشكامو بدرقه كردم بدرقهى راهت
ميرى اى پناه زينب خداى زينب پشت و پناهت
دارى ميرى قلبم و ميكنى.....دارى ميرى آتيشم ميزنى
دارى ميرى جونمو ميبرى.......نرو
هنوزم دلتنگ مدينم.......الهى داغ تو نبينم
توكه ميدونى عشق خواهرى....نرو
التماست ميكنم_____نرو بمون كنارم
من كه جز تو عزيزم____كسى و ندارم
-
بنددوم
-
ميبينى بغض گلومو بارون اشكاى روبه روتو
بالا كن يه كم سر تو تا كه ببوسم زير گلوتو
نگا كن تو دلم آتيشه...به خدا باورم نميشه
كه ميخواى منو تنها بذارى....داداش
چه كنم با اين همه دختر....تو اسارت بدون معجر
با رباب و دل بى قرارى.....داداش
واى از اون لحظه اى كه_____سر تو روى نيزس
حنجر پاره ى تو______توى گلوى نيزس
-
بندسوم
-
ست رد نزن به سينم بمون كنارم آروم جونم
من بى تو محاله حتى برا يه لحظه زنده بمونم
مگه ميشه آروم بگيرم....تو نباشى بايد بميرم
تو اميرى تو قلب زينب....حسين
ميشينه داغ تو رو سينم...به دلم افتاده ميبينم
تن تو زير نعل مركب......حسين
شمر مياد بالاسرت_____الهى من بميرم
خنجر كند و حنجرت_____الهى من بميرم
- سه شنبه
- 15
- مهر
- 1399
- ساعت
- 22:59
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
آرمان صائمی
ارسال دیدگاه