خواب دیدم که زیارتت کردم
جون به بال و پرم دادی، بپرم
دوست داشتم برای سوغاتی
مهر و تسبیح شهرتو ببرم
از همون مهر تربتی که برام
مادرم از عراقت آورده
جا نمازی که بوی سیبش رو
یه رفیق از رواقت آورده
سالها میگذره که روز و شبم
اسمتو جا ترانه می خونم
سالها میگذره برات آقا
شعرای عاشقانه می خونم
میگم اصلاً خبر داری امسال
از صف زائرات جا موندم؟
قربونت شم دیدی نیومدم و؟
پرسیدی اربعین کجا موندم؟
یعنی من باورم بشه امسال
نگرفتی ازم سراغ؛ حسین؟؟
مینویسم تو دفترم هر شب
اربعین؛ زائرا؛ عراق؛ حسین
باشه اصلا تو مال خوبایی
باشه اصلا به من نگاه نکن
من خرابم، خراب می مونم
خسته حالیمو روبراه نکن
تا هزار سال دیگه رام نده
همه چیمو بگیر؛ غمت رو نگیر
هر کار می کنی فدای سرت
سایه سرخ پرچمت رو نگیر
- جمعه
- 18
- مهر
- 1399
- ساعت
- 11:28
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
ایمان کریمی
ارسال دیدگاه