پیش قدوم "عشق" پی بردم حقیرم
مانند گرد و خاک های در مسیرم
کاری برای دیدن باران نکردم
آئینه ام،آئینه ای رو به کویرم
از هیچ کس غیر خودت خیری ندیدم
از هیچ کس غیر خودت..،"خیرِ کثیرم"
آنقَدر پیش خانه ی تو می نشینم
تا آخرِ سر باورت گردد فقیرم
جز تو در این دنیا ندارم هیچ کس را
روی سرم دستی بکش،طفل صغیرم
این روضه های هفتگی راه رهایی ست
هرچند در چنگال عُصیانها اسیرم
مانند شاگردی که درسش را بلد نیست
با چشم های اشک بارم سر به زیرم
من را بزن،تنبیه کن..،عیبی ندارد
با جان و دل تنبیه ها را می پذیرم
از من نگیری نعمت چشم ترم را
بگذار تا گریه کنم نِعمَ الاَمیرم
یک گوشه از هیئت برای گریه کافی ست
من قول خواهم داد جایی را نگیرم
لب تشنه بودی و تو را گودال بردند
لب تشنه بودی و...،الهی من بمیرم
- یکشنبه
- 20
- مهر
- 1399
- ساعت
- 4:4
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
بردیا محمدی
ارسال دیدگاه