غرقِ دریای غمم..غم مبتلا مثلِ حسین..
می کِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین
گرچه در طوسم میانِ حجره ای در بسته ام
باطناً هستم میانِ کربلا مثلِ حسین
می شوم پهلو به پهلو بسکه بی تابم خدا
نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
..چونکه نیّت کرده ام با او مواساتی کنم
پس بنابراین شدم غرقِ بلا مثلِ حسین
پاره پاره کرده لبهای مرا زهرِ پلید..
با لبانم تشنگی شد آشنا مثلِ حسین
حال باید مادرم زهرا بیاید بر سرم..
جان دهم در دامنِ خیرالنسا مثلِ حسین
روضه می خوانم برای فاطمه از کربلا
می شود سرگشته از شور و نوا مثلِ حسین
در مواساتم کم آوردم سرِ من سالم است!..
راسِ من کی رفته روی نیزه ها مثلِ حسین
زیر گُل ها می شود مدفون..تنم کی می شود؟
دفن در زیرِ هجومِ سنگ ها مثلِ حسین
- سه شنبه
- 22
- مهر
- 1399
- ساعت
- 16:43
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه