بند اول
یکساله از تو دورمو بی یاورم
تنهایی سخته مهربون برادرم
ازین جدایی خواهرت جون به لبه
شاید رسیده لحظه های آخرم
بی تو ببین دق کردم از دلواپسی
محنت کشیدم شب وروز از بی کسی
طاقت نداشتم بمونم تو مدینه
نمونده بعد تو برام همنفسی
سرت سلامت
دارم میرم بدون تو عزیز برادر
سلام میدم از طرفت محضر مادر
دعایی کن آروم بشم این دم آخر
بنددوم
حالا یه بغض سنگینه توی صدام
اگرچه که ندیدنت سخته برام
خدارو شکر ندیدم اینجا سرتو
به روی نیزه بزنن جلو چشام
خدارو شکر ندیده اینجا خواهرت
جای سم اسبارو روی پیکرت
میسوزونه دلمرو حتی فکرشم
سخته ببینم خنجرو رو حنجرت
همش برای
شهید توی قتلگاه اشکم میباره
با کام تشنه کشتنش دلبیقراره
دلم ازین مصیبتا آروم نداره
امون از این غریبی
- پنج شنبه
- 24
- مهر
- 1399
- ساعت
- 8:54
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسین نوری
ارسال دیدگاه