قطره آوردم در اينجا شد ز دريا بيشتر
مي شود تنها دراين خانه كم ما بيشتر
جا براي اين كلاغ رو سياه بد نبود؟
من نميگيرم كه در صحن تو يك جا بيشتر
گاه اصلاً كم محلي بيشتر دل مي برد
مي شود دل بسته يوسف زليخا بيشتر
هر چه كه داريم ما نذر علي موسي الرضا ست
هر چه ما را دوست داري يارضا، ما بيشتر
كمتر از اين هم نبايد انتظاري داشت چون
كشور ايران ندارد كه يك آقا بيشتر
پيش پا افتاده ي تو پيش پا افتاده نيست
قالي با ارزش اصلاً ميخورد پا بيشتر
كاش قبر مادر تو لااقل معلوم بود
در حرم ها دل مي افتد ياد زهرا بيشتر
آستانت آسمان و گنبدت خورشيد ماست
خانه ي اين خانواده خانه ي امّيد ماست
بي سر و سامان تو هستم،سر و سامان من
دل ز من دل بردن از تو ، شمع تو پروانه من
پيش تو اين بار يك دنيا مريض آورده ايم
خوب شد آقا تو را داريم اي درمان من
اين من و اين بارگاه مهربان عالمين
اين تو و اين ديده گريانم السطان من
آمدم هر دفعه من اينجا شدم مهمان تو
عاقبت آقا سه دفعه مي شوي مهمان من
هيچ كس غير از تو تحويلم نميگيرد چنين
تا ابد آقا نخواهم رفت از اين خانه من
قفل اين در مطمئنم كه كليدش دست توست
باز كن آقا مسير كربلا را جان من
بر مشامم ميرسد هرلحظه عطر و بوي سيب
زير لب ميخوانم آقا روضه يبن الشبيب
ماجراي كوچه ها تكرار شد يبن الشبيب
ديده طفلان زهرا تار شد يبن الشبيب
خيمه اهل حرم را حرمله آتش زد و
ماجرا مثل در و ديوار شد يبن الشبيب
واي از خار مغيلان و فرار بچه ها
سهم پاي دختران هم خار شد يبن الشبيب
دختر زهرا كجا و مجلس نامحرمان
عمه ما راهي بازار شد يبن الشبيب
واي من پرده نشين اين قبيله عاقبت
همسفر با جمع نيزه دار شد يبن الشبيب
اسب ها روي تنش با نعل تازه تاختند
آه سهم جد ما آزار شد يبن الشبيب
نا منظم شد تن عريان شاه عالمين
چشم تو هروقت گريه كرد،فابك للحسين
- جمعه
- 25
- مهر
- 1399
- ساعت
- 19:37
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه