شهید غریب
غروب ماه صفر شد طلوع روز عزا
به زیر ابر ستم رفت هشتمین اختر
دوباره گشت امامی به زهر کین مسموم
دوباره شد گلی از گلشن ولا پرپر
غریب طوس رضا(ع)، درسرای تنهایی
به پشت بسته دری ناله کرد، ای مادر
گرفته بود تمام وجود او را درد
وباز زاده ی حیدر که گشته پاره جگر
ز سوز زهر بر او چیره گشت سوز عطش
از این دو سوز فتاده شرر بر آن پیکر
توان بداده زکف بر روی زمین افتاد
دوباره فزت ورب گفت، بو تراب دگر
به یاد شهر مدینه زدل برآورد آه
به ناله کرد جوادش صدا، دم آخر
به لطف حق پسر آمد کنار بابایش
چه جانگداز بود وصل این دل ودلبر
تکاند خاک زبابا وبوسه زد رویش
بروی زانوی خود او نهاد رأس پدر
به چهره رضوی آن زمان تبسم بود
سپرد امر امامت به آن نکو منظر
از آندمی که زتن رفت روح او، ای وای
گریست آن پسر غمزده زهجر پدر
به شهر طوس جواد وغم رضا پدرش
به کربلا پدری سوگوار داغ پسر
شعر :اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 26
- مهر
- 1399
- ساعت
- 2:3
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه