ولادت حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
بی تب و تابم پُر از فیضِ خداییّ ِ حضور
در دلم تابیده شد از روزنه..دریای نور
غصّه ها را یک کناری می زنم با صد اُمید
پا گرفته در وجودم ..آیه های پُر سرور
(وهم را برهم زدم چونکه حقیقت آمده)
(خاتمِ پیغمبران..ختمِ نبوّت آمده)
جلوه ی ایزد نما باشد به روی آمنه....
خیرها جاری شده یک ریز سوی آمنه..
می رسد فوجِ ملائک بهرِ دیدارِ گلش
جنّت العشقی مهیّا شد به کوی آمنه..
(مادرِ خود را ز تنهایی به در آورده است)
(کودکی همراهِ خود..کوهِ شکر آورده است )
مژده ای یاران که ختم المرسلین کرده طلوع
آفتابِ معرفت..روی زمین کرده طلوع
با ورودش قلب ها تسخیر شد یوم الابد
از درونِ قلب ها..نورِ جبین کرده طلوع
(هیچ می دانی گرامی خلقِ سرمد آمده)
(پس معطّر کن دهانت را ..محمّد آمده)
هادی کُلّ آمده مهر و محبّت آمده...
وارثِ آئینه ها با شالِ همّت آمده..
نسل در نسلش همه آقا و در بندِ خدا
این پسر آقاترین است با سیادت آمده
(آدمیّت را شرف بخشیده این شخصِ کریم)
(راهِ انسان را هدف بخشیده این شخصِ کریم)
نیست مانندِ محمّد ..آیه ای والاترین
آمده در خلقتِ کُلّ ِ رسل..زیباترین
اشرفِ خلقت رسول الله اعظم احمد است
آمده تا که شود بر امّتش...باباترین
(بسته ام دل را به موی حضرت طاهای عشق)
(یافتم در مهربانی..نامِ او معنای عشق)
- پنج شنبه
- 8
- آبان
- 1399
- ساعت
- 13:2
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه