به چه جرأتی بگویم سخن از امام صادق
که بُوَد فزون ز فهم و خِرَدم مقام صادق
فلک است آستانش ملک است پاسبانش
خنک آن دلی که نوشد قدحی ز جام صادق
پسر امام باقر پدر همام کاظم
به عموم شیعه لازم بود احترام صادق
به مه ربیع الاوّل بنمود رخ به عالم
ملکوتیان رسیدند همه بر سلام صادق
بود او ستوده منصب به جهان رئیس مذهب
به خدا که زنده مکتب شده از کلام صادق
.
وطنش بود مدینه به علی سرور سینه
شده جمله اهل کینه وله از مرام صادق
نوه ی پیمبر است او، به زمانه سرور است او
چه فری که جعفر است او دل اسیر دام صادق
شده مکتب تولّا ز ولای صادق احیا
که بود هماره بر پا علم قیام صادق
مه برج علم و تقوا گل گلستان زهرا
کند افتخار عیسی بوَد ار غلام صادق
نرسد شفاعت او به نماز کاهلان را
تو ز گوش جان «کلامی» بشنو پیام صادق
- دوشنبه
- 19
- آبان
- 1399
- ساعت
- 16:13
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ولی الله کلامی زنجانی
ارسال دیدگاه