ساقیا مست ابوالفضلم من
عاشق دست ابوالفضلم من
دست او دست خداست
ساقی کرب و بلاست
پسر امّبنین جان علی است
جان جانان علم افشان علی است
این پسر گوش به فرمان علی است
خلف شاه ولاست - ساقی کرب و بلاست
آشنا تا شدهام با عباس
شده هر شب سخنم یا عباس
کرده در خانه دل جا عباس
دلبرم عقده گشاست - ساقی کرب و بلاست
من گدای در این خانه شدم
شمع را دیدم و پروانه شدم
عاقلان مژده که دیوانه شدم
یار من روح صفاست - ساقی کرب و بلاست
جان فدای دل پُر جرئت او
کاشف الکرب بُوَد شهرت او
طعنه بر سرو زند قامت او
قامتش سرو وفاست - ساقی کرب و بلاست
روز محشر که کرم خواهد کرد
قامت، این سرو، علم خواهد کرد
پیش او قد همه خم خواهد کرد
افتخار شهداست - ساقی کرب و بلاست
تا «کلامی» به درش بنده شده
بوده جوینده و یابنده شده
بنگر این ماه که تابنده شده
مه برج عُرفاست - ساقی کرب و بلاست
- سه شنبه
- 20
- آبان
- 1399
- ساعت
- 11:36
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ولی الله کلامی زنجانی
ارسال دیدگاه