• پنج شنبه 1 آذر 03


وداع با محرم و صفر -(عجب نیست که در سینه غصه مهمان است)

482

عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است
شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است

به چشم‌هم‌زدنی این دو ماه هم رفت و
بهار گریه هم امروز رو به پایان است

از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است
که در برابر این هجر، مرگ آسان است

مرا حلال کن آقا که باز زنده‌ام و
هنوز در تن من بین روضه‌ها جان است

محرم و صفر ما تمام می‌شود و
همیشه ابر نگاه تو غرق باران است

تو فاطمیه‌ات این روزها شروع شده
دلت شبیه دل مادرت پریشان است

همیشه کرب و بلاییم ما ولی امشب
کبوتر دلمان مقصدش خراسان است

  • یکشنبه
  • 25
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 17:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران