می رسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین(ع)
دیده ها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین(ع)
ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو
ما همه جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
در دلِ شیدای خود شورِ حرم داریم و بس
دستِ ما کوته شد از عرش برينت یا حسین
داغ عاشورا همیشه در دل ما تازه ماند
آسمان رنگين شد از خونِ جبینت یا حسین
ما که از باغِ ضریح ات سیبِ روضه خورده ایم
تا قیامت دستمان شد خوشه چینت یا حسین
سهمِ من سوزِ نهان گشته فقط این اربعین
از همین جا می شوم چله نشینت یا حسین
از همان آغاز در قابِ نگاهم بوده ای
شیرِ مادر کرده با جانم عجینت یا حسین
در خیالم بس که ره پیموده ام تا کربلا
گم شدم هم در یسار و در یمینت یا حسین
وسعتِ دلتنگی ام را خوب میداند حرم
کی نهم سر بر ضریحِ نازنینت یا حسین؟
خط پایانِ همه دلتنگیام کرببلاست
پای دل را می کشد مِهرِ یقینت یا حسین
اربعینِ قبل، رفتم کربلا یادش بخیر
در حرم با روضه های دلنشینت یا حسین
جز نگاهِ غم ندیدم چیز دیگر این سفر
خیمه های سوخته در سرزمینت یا حسین
آه از جا ماندنِ آغاز راهِ قافله
اشکِ شوقِ لحظه های واپسینت یا حسین
دستِ ما خالی و ظرفِ دل پر از کوهِ نیاز
ای که می بخشی ز نورِ راستینت یا حسین
اشکها بر گونه هایم مانده چون باران رها
دستِ ما در حلقه ی حبل المتینت یا حسین
پیکرت صد پاره گردید و کفن شد بوریا
بشکند دستِ عدو، کرد اینچنینت یا حسین
روز و شب سر می نهم بر شانه ی سبزِ ضریح
چون که داری لطفِ حق در آستینت یا حسین
تا ابد عالم ز داغت، قتلگاهِ روضه هاست
تا ابد روشن بماند شمعِ دینت یا حسین
پرسشی داریم از سالارِ دشتِ کربلا
گو چرا جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
- دوشنبه
- 26
- آبان
- 1399
- ساعت
- 19:41
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه