ای داغدار ساقی عطشان، نیامدی
سوز دعای خضر و سلیمان، نیامدی
یکسال هم گذشت امام غریب من
دل بی قرار از غم هجران، نیامدی
حافظ که گفت؛ یوسف گم گشته می رسد
نگذشتی از حوالی کنعان، نیامدی
تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی
این جمعه های بی سر و سامان، نیامدی
ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم
بشکسته ایم عهد و پیمان، نیامدی
خنجر برید لاله به لاله سر از قفا
سرها به روی نیزه پریشان، نیامدی
این روز ها کوچه پریشان شد از غمِ
یاسی شکسته و درِ سوزان، نیامدی
شبگرد کوچه، شال عزا روی دوشتان
ای روضه خوان کوثر قرآن، نیامدی
کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن
ما دل سپرده ایم به طوفان، نیامدی
پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند
حسرت نشین شدند غریبان، نیامدی
این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است
ای لحظه تبسم باران نیامدی
- پنج شنبه
- 29
- آبان
- 1399
- ساعت
- 21:13
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
نعیمه امامی
ارسال دیدگاه