زمزمه ای در رثای پدر
برفته سفر، مرا بنگر
شدم بی پناه و، خمیده کمر
ز سوز جگر، زهجر پدر
به کل وجودم، فتاده شرر، فتاده شرر
بی تو سرگردانم،برلب آمد جانم
در این خانه بی تو، حیرانم
بابا.. بابای من، بابا.. بابای من، بابا.. بابای من.. بابا جان2
_____________________________
جواهر من، شدی تو نهان
بهار دلم ، گشته بی توخزان
تو رفتی ومن، یتیم توام
بود اشک من، زدیده روان،زدیده روان
بی تو، بابا خانه/باشد، چون ویرانه
گرمی.. رفته از این، کاشانه
بابا بابای من......
____________________________
مرا بودی، چو سنگ صبور
سپردم تن تو، به تربت گور
قرار منی، بیقرار توام
نشسته بروی، مزار توام، مزار توام
بابا، بودی هستم/رفتی تو از دستم
غمگین، روی قبرت/بنشستم
بابا بابای من...
شعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 1
- آذر
- 1399
- ساعت
- 17:43
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه