• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

شب نهم محرم -(خواستم مشک به دستت برسانم که نشد)

2708
0


خواستم مشک به دستت  برسانم که نشد
یا که آبی به لبت حیف  بجانم که نشد

بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند
سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد

تا نیافتند زمین دخترکانت بی من...
خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد

پیشِ تو پانشدم آه مرا می‌بخشی
گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد

سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان
جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد

تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد
آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد

که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد
خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد


خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین
هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد

دست وقتی که نباشد همه اینها بشود
کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد

  • دوشنبه
  • 3
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 9:20
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران