چرا
کشیدی به سر
عبای غریبی ، آقا
بگو
چرا بی قرار ،
چرا بی شکیبی ، آقا
روی پا رفتی / خسته برگشتی
مثلِ مرغی پَر بسته برگشتی
وای / وای / وای
رنگِ رُخِت پریده
چه قد شدی پریشون
با نوکرت بزن حرف
که من شدم نیمه جون
عرق روو پیشونیته ،
ولی چش انتظاری
نبینم اون روزُ که
تنها ما رو بذاری
با امام الاِنس ، یا امامَ الجانّ
یا اَبَالاِکرام ، یا اَبَالاِحسان
یه ماه
اومده ببین
از دری که بسته ست آقا
یه نور
غمین و صبور
تابیده به این کوچه ها
از مدینه تو / داری یک مهمون
چشماتو وا کن / جونم آقا جون
وای / وای /
سرِت رُ روی دامن
می گیره و میباره
نمیدونم این لحظه
چیو یادش میاره
با هم پدر، پسری
غریب و زار و تنها
هی زیر لب میخونین
" کلُّ اَرض کربلا "
آه و واویلا / بر غریب طوس
از مدینه ماه / اومده پابوس
داره
لحظه ی وداع
جون از تن هر دو میره
میخوام
برم پیششون
انگاری به پام زنجیره
با کفن پوشوند / روی مولا رو
با آهش سوزوند / آسمون ها رو
وای / وای / وای
کرب و بلا همین جاست
امامو اینجا کشتن
با زهر و کینه هاشون
غریب و تنها کشتن
اونایی که دستاشون
سرخه به خون مولا
اشکِ ریا میریزن
برا امامِ رضا
آه و واویلا / ای غریب آقا
آه و واویلا / الوداع مولا
- دوشنبه
- 3
- آذر
- 1399
- ساعت
- 12:21
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه