مخواه تا بنویسند ناتوان بودیم
فقط دو تا لب خالی و یک دهان بودیم
مخواه تا بنویسند اهل ترس شدیم
مخواه تا بنویسند سر گران بودیم
کنون که حرف درشتی زدند، حرف بزن
مخواه تا که بگویند بیزبان بودیم
شکستهاند سبو را، سبویشان بشکن
مخواه تا بنویسند رایگان بودیم
در آبسرد فرو ریخت کوه غیرتمان
فریبخورده نیرنگ ناکسان بودیم
به سربهزیری عکس شهید خیره بمان
نگاه کن که ببینی چه بینشان بودیم
قلم بگیر و به ما تیغ انتقام بده
نشان دهیم چنانیم و آنچنان بودیم
بخواه خون بدهیم و نشانشان بدهیم
اگرچه تنها بودیم، قهرمان بودیم
- یکشنبه
- 9
- آذر
- 1399
- ساعت
- 9:41
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسین صیامی
ارسال دیدگاه