بغضم، سکوتم، ناله هایم در گلویم بود
قاب نگاه مهربانت روبرویم بود
من بیشتر دلتنگ تو بودم برادر جان
خون دلی بود آنچه در بین سبویم بود
خیلی دلم میخواست من هم زائرت بـودم
باران چشمم مال اَبر آرزویم بود
دُورم پر از زنهای پاک و چشمهای پاک
از غیرت مردان هر آنچه که بگویم، بود
من عزتم محفوظ بود و در امان بودم
شکر خدا با روسری پوشیده، مویم بود
قتل و هجوم و دود و رقص و ساز و غارت بود
سهم نوامیس علی از دین اسارت بود
آنکه نوشت از باغهای میوهاش، در اصل
از نوبریِ گوشها، شغلش تجارت بود
پای کثیفش را به روی چادری زد که
از آنِ ماهی پاک و مصداق طهارت بود
فرق من و زینب زیاد است از بلاها و
وجه تشابه آرزوی یک زیارت بود
من نه کتک خوردم، نه غارت گشتم، اما او ...
شکر خدا ماه جوانت در کنارت بود
.
- یکشنبه
- 9
- آذر
- 1399
- ساعت
- 11:23
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
ایمان کریمی
ارسال دیدگاه