• چهارشنبه 5 دی 03

 محمود ژولیده

روضه شهادت حضرت زهرا -(آتش آن نیست که از بغض، به در می افتد)

466


آتش آن نیست که از بغض، به در می افتد
آتش این است که داغت به جگر می افتد

میروی فاطمه از کلبۀ احزان، چکنم
چکنم بعد تو در خانه شرر می افتد 

کودکانت به روی نعش تو بیتاب شدند
چشمِ طفلان تو بر اشکِ پدر می افتد 

فاطمه! جان علی حرف بزن، من علی ام
دارد این قلبِ من از کار دگر می افتد 

تو نگفتی که به محضِ خبرِ پروازَت
علی از هولِ تو در راه بسر می افتد 

در قنوت شب تو بود که دستت افتاد
بی تو از دستِ علی نیز سپر می افتد 

همچو شمعی سرِ شب تا به سحر میگریم
هر زمان دیده به دیوار و به در می افتد 

چاره ای نیست بجز سوختن و ساختنم
اشکِ مظلوم به هنگام سحر می افتد 

ترسم از غربت روزیکه به پیش زینب
از دهانِ حسنم پاره جگر می افتد

بعد از این، چادرِ خاکیت به زینب برسد
ارثِ مسمار به گودالِ پسر می افتد 

چون حرامی برسد، دست به غارت بزند
وسط معرکه زینب به خطر می افتد 

نگرانم که اگر سر برود بر نیزه
سنگباران که شود، یکسره سر می افتد

  • دوشنبه
  • 10
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران