ذکر تو عین نماز است و وضو باید کرد
پیش محراب تو هر آیینه هو باید کرد
به تولای تو با شوق تو پر باید زد
و هر از گاه به ایوان تو سر باید زد
زیر تیغت چقدر مرگ تماشا دارد
به فدای تو مگر عشق تو حاشا دارد
تیر مهر تو که در قلب هدف افتاده
لاجرم چارهی کارم به نجف افتاده
از نجف گفتم و از تیغ دو دم دم زدهام
روی زخم دلم از تیغ تو مرهم زده ام
با علی بوده ام و یار علی هم آری
گرچه عمریست که سر بار علی ام آری
مستم از نام تو در صوت مؤذن هایت
زیر گلدسته ات ای کاش بمیرم، پایت
این که با آمدنت کعبه ترک بر دارد
سِرّ عشق است که هر میکده در سر دارد
نفس گرم تو ای شاه به چاه افتاده
عکست انگار که در صورت ماه افتاده
نه فقط حضرت زهراست اسیر رویت
عالمی هست پریشان کمند مویت
- چهارشنبه
- 12
- آذر
- 1399
- ساعت
- 22:55
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه