• دوشنبه 3 دی 03


شهید محسن فخری -(ای مام وطن این چه بها، این چه بهانه ست؟)

1539




ای مام وطن، این چه بها، این چه بهانه‌ست؟
هر روز تو را نعش گلی بر سر شانه‌ست

بر پشت تو تیغ و تبر و تیر نشسته
این داغ کجا قصّه و افسون و فسانه‌ست؟

از کوه سرازیر شده خون گلی سرخ
پاییز کجا فصل شکوفه‌ست و جوانه‌ست؟

ای کوه دماوند تو واگو که چه دیدی
چون سنگ به سنگ تو گدازه‌ست و زبانه‌ست

آتش به جگر می‌زند و شعله‌ی روح است
این بیرق خون‌رنگ که بر سردرِ خانه‌ست

شعر تَرِ ما، اشکِ چِکان از سر چانه
لالایی ما، مویه‌رجزهای شبانه‌ست

از آه گدازنده‌ی ما سخت بترسید
وقتی نفس شهر پر از نوحه ترانه‌ست

ما تاج شهادت به سر و روی‌سفیدیم
چون《تیر غمش را دل عشاق نشانه‌ست》

《از خون عزیزان وطن لاله دمیده》
افسوس که دست تو به دامانِ خزان است


  • شنبه
  • 15
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران