از گنبد خضرا گرفتم حاجتم را
وقتی رسیدم محضرت کردم ارادت
با دست خالی،برنگشتم از،حضورت
اما گرفته سینه ام بهر زیارت
ای حضرت سرچشمه های مهربانی
ای کاش بودم چون اویس و جان نثارت
در قلب من جای تو بوده جای غم نیست
دست خدا را داشتی وقت عنایت
حس میکنم عطر خدا را از حضورت
دست من و دامان تو روز قیامت...
- یکشنبه
- 16
- آذر
- 1399
- ساعت
- 9:9
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه