آمد محرم و خبرم را زِ غم بپرس
از قلب من زِ حال و هوای حرم بپرس
از منبر و حسینیه و شال و پرچم و
از بیرق و کتیبه و طبل و علم بپرس
ماه عزا رسید ، زِ سرهای قدسیان
در بارگاه قدس به زانوی غم بپرس
سنگینیِ مصیبتِ او را ز نوحه و
از واحد و زمینه و از شور و دم بپرس
اشعار هم به آمدنش گریه می کنند
باور نمی کنی برو از محتشم بپرس
از دست های بستۀ عُلیا مُخَدَرات
از حنجر بریده و از قد خم بپرس
بوسیده است دست علمدار را به خاک
حال حسین را ز دو دست قلم بپرس
طوری که روی نیزه علمدار نشنود
از هتک حرمتِ حرمِ محترم بپرس
پرسیدی از مصیبت لالائیِ رباب
از رفتن سه ساله به ویرانه هم بپرس
- یکشنبه
- 16
- آذر
- 1399
- ساعت
- 9:34
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
مهدی مقیمی
ارسال دیدگاه