• دوشنبه 3 دی 03


عشق یعنی... -(عشق یعنی عاطفه یعنی وفا)

545

عشق يعنی عاطفه يعنی وفا
عشق يعنی دوستي يعنی صفا
عشق يعنی عاشقي از ابتدا
همسفر با عاشقان تا مُنتها
عشق يعنی دم بدم يا هو زدن
همچو قمري روز و شب كوكو زدن
عشق يعنی سوختن بهر نگار
رفتن بي گفتگو بالای دار
عشق يعنی ديده گاني اشكبار
بيقرار و دل غمين از هجر يار
عشق يعنی دانه دانه اشك ناب
بيقرار خواب و بيزاری زخواب
عشق يعنی فارغ از دنيا شدن
از منم ها دل بريدن ما شدن
عشق يعنی عالمی ديوانگی
بر لهیب عاشقی پروانگی
صبح كردن گوشه ويرانه ها
سوختن در نار چون پروانه ها
ديده گان را برافق ها دوختن
از فراق ياريعنی سوختن
عشق يعنی عترت آل عبا
عشق يعنی درگهه وحی خدا
عشق يعنی فاطمه يعنی علی
عالمی از نور آن دو منجّلی
عشق يعنی ياد طاها وعلی
زندگی بانام زهرا و علی
عشق يعنی قل هو واللهُ احد
با علی بودن هميشه تا ابد
عشق يعنی با همه بودو نبود
بی خبرازحال خود وقت سُجود
عشق يعنی پينه ها در شانه ها
نيمه شبها سرزدن بر خانه ها
عشق يعنی در اميری سادگی
يك عبای كهنه و افتادگی
عشق يعنی يك بنای كاهگلی
کنج آن خانه اميری چون علی
عشق يعنی سينه سرشار غمی
از غم زهرای اطهر ماتمی
عشق يعنی بهر قرآن مُبين
گوشه ی خانه نشستن چون جنين
عشق يعنی سينه ای سوزان و آه
نيمه شبها ديده ای خونين و چاه
ماه چون اشك علی را ديده بود
چاه از سوز دلش خشكيده بود
عشق يعنی ردّ پای فاطمه
نقش دلها آه و وای فاطمه
عشق يعنی نوگل ياس علی
عشق يعنی شور و احساس علی
عشق يعنی ناله های فاطمه
ناله ها با لاله های فاطمه
عشق يعنی در فراق فاطمه
ناله سر دادن بدون واهمه
عشق يعنی قلب مغموم علی
همسر مظلومه ی مظلوم علی
عشق يعنی محرم راز علی
عین تنهائي حمايت از ولی
عشق يعني عالمي حُجب و حيا
سوختن ما نند شمعی بي صدا
عشق يعنی دل بريدن از فدك
درد و غمها ديدن از چرخ فلك
عشق يعنی آبرو يعنی شرف
دل بريدن از جهان بهر هدف
عشق يعنی كوچه ای باريك و تنگ
روی زهرا دست آن تندیس ننگ
عشق يعنی صورتی نيلی شدن
روی زهرا زرد از سيلی شدن
عشق يعنی آن گل ياس كبود
رو گرفتن از علی تا وقت بود
عشق يعنی عاری از نيرنگها
سينه ای نازكتراز گل برگها
عشق يعنی ميخ درب و فاطمه
پشت در از كين اعدا همهمه
عشق يعنی سينة بشكسته ای
پشت در از جور اعدا خسته ای
عشق يعنی بین آن ديوار و در
قطره های ياس و مولا بی خبر
حجّت ابن العسكری صاحب زمان
شد چه ها بر مادرت بنما بيان
با عزاداران ازآن اسرارگو
از فشار درب و آن دیوار گو
گو ز جور و كينه ی اهل جفا
گو چه شد بر همسر شاه ولا
گو چه شد بر غنچه ی باغ ولی
گو كجا بود آن زمان مولا علی
گو چرا زهرا به پشت در نشست
بند بند او چرا از هم گُسست
گفتني ها گفته اند از ضرب شصت
من فقط دانم كه يك سينه شكست
ای آخوندی عشق يعنی فاطمه
سوختن بهر علی بی واهمه

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران